• وبلاگ : قند فراوان
  • يادداشت : خانم پانته آ صفايي بروجني
  • نظرات : 20 خصوصي ، 54 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    چون خيلي ها كتاب خانم صفايي دستشون نرسيده فكر ميكنن كه شعر ايشون فقط امام علي و به قول خودشون جبهه و انقلاب و ... هست كه دوستان اينجوري نيست و شما اشتباه ميكنيد حالا دوستمون يكي دوتا از شعراشونو اينجا نوشتن دليل نميشه قضاوت كنين من يه نمونه ديگه رو ميارم:

    تو ريختي عسل ناب را به کندوها

    به رنگ و بوي تو آغشته اند شب بوها

    شبي به دست تو موگير از سرم وا شد

    و روي شانه ي من ريخت موج گيسوها

    تو موي ريخته بر شانه را کنار زدي

    و صبح سر زد از لابلاي شب بوها

    و ساقه ها همه از برگ ها برهنه شدند

    و پيش هم که نشستند آلبالوها_

    تو مثل باد شدي؛ گردباد ... و مي پيچيد

    صداي خنده ي خلخالها، النگوها

    و دستهاي تو تالاب انزلي شد و ...بعد،

    رها شدند در آرامش تنت قوها

    ***

    شبيه لنج رها روي ماسه هايي و باز

    چقدر خاطره دارند از تو جاشوها

    تو نيستي و دلم چکه چکه خون شده است

    مکيده اند مرا قطره قطره زالوها

    «فروغ» نيستم و بي تو خسته ام کرده ست

    «جدال روز و شب فرش ها و جارو ها»

    شنيده ام که به جنگل قدم گذاشته اي

    پلنگ وحشي من! خوش به حال آهوها...

    پانته آ صفايي